بی حوصله از روی اضطرار

آتش خاموش شدنی نبود با آتش
این سایه همیشه با من کشیده شد
کش می آید
رسوایم
رسوا
مگر خورشید گم شود جایی
آآآ
خونی که دیوار همسایه را خوشگل کرد خون ِ من بود
خونم
خونم بود
پاک شدنی نبود با خون ، این خوشگلی









۱۱ نظر

آدم آهنی گفته...

خون خودش پاکه

جواد گفته...

خیلی خوب نوشته بودی
مرسی

هم سرشت گفته...

این پاکی پاک شدنی نیست مرد
...
با حوصله از روی اشتیاق می خونمت همیشه رفیق

asman22 گفته...

این زخم ها این خوشگلی ها انگار از ازل بوده اند و ابدی اند, خدایند.

خرمگس گفته...

اول:خیلی خوشحالم که دوباره می خونمت
دوم:شرمنده ام اگه زودتر سر نزدم
سوم:کامنت:"آتش خاموش ...با آتش":جدا خیلی سخته برام فهمیدن اینکه توی لحظه نگارش این خط به چی فکر می کردی و درستشم این نیست که بهش برسم.انگار درستش اینه که اون چیزی که بهم القا می شه رو بنویسم و اون چیز القایی به من و تفسیر من از اون اینه که عشق دو نفر شبیه به هم به راحتی برهمگذاری نمی شه.انگار یه جور بیانیه بود این خط بر ضد انتظار بیهوده خاموشی دو عشق شبیه به هم.انگار این دو عشق تا ابد پایداره.حالا تا چه حد درست فکر کردم یا نکردم در موردش اونم انگار مهم نیست.مهم القا شده هست.
"این سایه...کشیده شد":این حالت انگار وقتی اتفاق می افته که سرعت کسی که ناظر به حرکت ماست یعنی سرعت پلک زدنش نسبت به تعبیری که بعدا از تصویر ما توی تصورش بوجود می آد یه کمی کم باشه و باعث شه ما رو توی ذهنش بخصوص سایه ما که توی ذهنش و بر اثر برخورد تابش افکارش روی تن ما بوجود آمده دچار کشیدگی شه.
خشایار جان تا اینجا همه تفسیر من القا شده از متن زیبات بود که با ادراکات من قاطی شد و به اینجا رسید.اجازه بده سر فرصت بقیه اش رو هم بخونم و کامنت بذارم

مهدی گفته...

هم‌چنان می‌سوزد این آتش
نقش‌هایی را که من بستم
به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بی‌ساحل
...

کاریز گفته...

ساده است
وقتی که دو سوی این خط هر دو از یک جنس اند

آتش با اتش .

من برداشتم این بود .

درنا گفته...

خوي اين پست قشنگي بود.از فضاش خيلي خوشم آمد.
جوابيه كامنت ها را پاي هر كامنتي مي نويسم ولي ترسيدم كه شما دوباره به بلاگ من سر نزنيد و جوابتان را نخوانيد.به همين دليل اينجا مي نويسم.
از نوشتن لفظ گروه هيچ قسذ و منظوري نداشتم.بعدش هم در بيانيه نمايشگاه نوشته شده :گروهی از ما می­نویسند، می­سرایند و تولید اندیشه می­کنند. اما مردم ما را نمی­خوانند چون نمی­توانند به نوشته­هایمان دسترسی داشته باشند.

اول جمله با كلمه گروهي از ما شروع شده....منظور من هم گروه همجنسگرايان نبود.منظورم همين گروهي از آن هاست.

Anonymous گفته...

گم شو

علی گفته...

بعضی وقتا آتیش..آتیشُ خاموش میکنه
کاری که بعضی وقتا بارون هم نمیتونه بکنه..

Anonymous گفته...

قلم خوبی داری. به عنوان یک همجنس هم احساس همشهری حس خوبی در ذهنم ایجاد کرد