چرا آرشیو پاک شد

خیلی حال و حوصله ی توضیح ندارم ولی : کسی که فکر می کردم دوست صمیمی ام است (دوازده سال دوستی ِ نزدیک ) از گرایش ام اطلاع پیدا کرد . بسیاری از مطالبی که در وبلاگ آمده بود ، خاطراتم بود و نخواستم این به ظاهر- دوست ، چیزی از آن خاطرات بداند . مجبور شدم پاک شان کنم . بعد ها که شاید حال ام بهتر شد ، شاید در مورد ِ این دوست بگویم برای تان
.
.
.
این نامه ی حمید پرنیان عزیر را به یاد داشته باشیم
همه می دانند ، بعد ها خیلی زیاد در مورد ِ این نامه ، صحبت خواهد شد
فعلا در ایران امروز هم می توانید بخوانید









بی حوصله از روی اضطرار

آتش خاموش شدنی نبود با آتش
این سایه همیشه با من کشیده شد
کش می آید
رسوایم
رسوا
مگر خورشید گم شود جایی
آآآ
خونی که دیوار همسایه را خوشگل کرد خون ِ من بود
خونم
خونم بود
پاک شدنی نبود با خون ، این خوشگلی